وَلَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّیَاطِینِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِیرِ ( الملک/ آیه : 5 )
ما آسمان دنیا را با چراغهایى زینت دادیم و آنها را وسیله رجم شیطانها (قوای مزاحم ) قرار دادیم (تا براى شنیدن اخبار غیبى به آسمان نزدیک نشوند) و براى آن شیطانها عذابى دردناک تهیه کردهایم .
حراست پیامبر
إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَةُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ ( التحریم/ آیه : 4 )
و شـمـا دو زن اگـر بـه سوى خدا توبه ببرید (امید است خدا دلهایتان را از انحراف به اسـتـقـامت برگرداند)، چون دلهاى شما منحرف گشته و اگر همچنان علیه پیامبر دست به دست هم بدهید بدانید که خداوند مولاى او و جبرئیل و مؤ منین صالح و ملائکه هم بعد از خدا پشتیبان اویند .
حراست از پیامبران
إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا (الجن/ آیه : 27 )
مگر کسى از رسولان را که شایسته و مرضى این کار بداند که خدا براى چنین کسانى از پیش رو و پشت سر حافظانى در کمین مىگمارد (تا رسولان ملکى و بشرى را از مزاحمت شیاطین مصون دارند )
لِیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَى کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا (الجن/ آیه : 28)
تا معلوم کند آیا رسالات پروردگار خود را ابلاغ کردند یا نه و او بدانچه در نفس رسولان است نیز احاطه دارد و عدد هر چیزى را شمرده دارد .
حراست از انسانها
قُلْ مَن یَکْلَؤُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ بَلْ هُمْ عَن ذِکْرِ رَبِّهِم مُّعْرِضُون َ(الانبیاء/ آیه : 42 )
چه کسى شب و روز از عذاب خداى رحمان نگاهتان مىدارد؟ ولى آنان از یاد کردن پروردگارشان روى گردانند .
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ( الرعد/ آیه : 11 )
براى انسان مامورانى است (از فرشتگان الهى غیر از رقیب و عتید که نگارندگان اعمال اویند) که از جلو رو و از پشت سرش، او را از فرمان خدا حفاظت مىکنند و خدا نعمتى را که نزد گروهى هست تغییر ندهد تا آنچه را که ایشان در ضمیرشان هست تغییر دهند و چون خدا براى گروهى بدى بخواهد هیچ نمىتواند جلو آن را بگیرد و براى ایشان غیر از خدا اداره کنندهاى نیست .
تفسیر آیه 11 سوره رعد :
معناى معقب ، چیزیست که از دنبال و پشت سر انسان بیاید، پس ناگزیر باید آدمى را چنین تصوّر کرد که در راهى مى رود و معقبات ، دورش مى چرخند، و اتفاقا خداوند از این راه هم خبر داده و فرموده : (یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه ) . و نیز در معناى این آیه آیات دیگرى است که دلالت مى کند بر رجوع آدمى به پروردگارش ، مانند جمله (و الیه ترجعون ) و جمله (و الیه تقلبون) ، بنابراین ، براى آدمى که بر حسب این ادله بسوى پروردگارش برمى گردد تعقیب کنندگانى است که از پیش رو و از پشت سر مراقب او هستند.
این هم از مشرب قرآن معلوم و پیداست که آدمى تنها این هیکل جسمانى و این بدن مادى محسوس نیست ، بلکه موجودى است مرکب از بدن و نفس و شؤون و امتیازات عمده او که همه مربوط به نفس او است ، نفس او است که اراده و شعور دارد، و بخاطر داشتن آن ، مورد امر و نهى قرار مى گیرد و پاى ثواب و عقاب ، راحت و الم ، و سعادت و شقاوت به میان مى آید، و کارهاى زشت و زیبا از او سر مى زند، و ایمان و کفر را به او نسبت مى دهند، هر چند نفس بدون بدن کارى نمى کند و لیکن بدن جنبه آلت و ابزارى را دارد که نفس براى رسیدن به مقاصد و هدف هاى خود آن را به کار مى برد.
بنابراین ، معناى جمله (من بین یدیه و من خلفه )، توسعه مى یابد، هم امور مادى و جسمانى را شامل مى شود و هم امور روحى را پس همه اجسام و جسمانیاتى که در طول حیات ایشان به جسم او احاطه دارد بعضى از آنها در پیش روى او قرار گرفته ، و بعضى در پشت سر او واقع شده اند، و همچنین جمیع مراحل نفسانى که آدمى در مسیرش بسوى پروردگارش مى پیماید، و جمیع احوال روحى که به خود مى گیرد، و قرب و بعدها و سعادت و شقاوتها و اعمال صالح و طالح و ثواب و عقابهایى که براى خود ذخیره مى کند، همه آنها یا در پشت سر انسان قرار دارند و یا در پیش رویش . و این معقباتى که خداوند از آنها خبر داده در اینگونه امور از نظر ارتباطش به انسانها دخل و تصرفهایى دارند، و این انسان که خداوند او را توصیف کرده به اینکه : مالک نفع و ضرر، مرگ و حیات ، و بعث و نشور خود نیست و قدرت بر حفظ هیچ یک از خود و آثار خود را ندارد، چه آنها که حاضرند و چه آنها که غائبند، و این خداى سبحان است که او و آثار حاضر و غائب او را حفظ مى کند، و در عین اینکه فرموده : (اللّه حفیظ علیهم) و نیز فرموده : (و ربک على کل شى ء حفیظ) در عین حال وسائطى را هم در این حفظ کردن ، اثبات نموده و مى فرماید: (و ان علیکم لحافظین)
پس اگر خداى تعالى آثار حاضر و غایب انسانى را بوسیله این وسائط که گاهى آنها را حافظین نامیده و گاهى معقبات خوانده حفظ نمى فرمود، هر آینه فنا و نابودى از هر جهت آنها را احاطه نموده و هلاکت از پیش رو و پشت سر بسویشان مى شتافت ، چیزى که هست همانطور که حفظ آنها به امرى از ناحیه خداست همچنین فناى آنها و فساد و هلاکتشان به امر خداست ، زیرا ملک هستى از آن اوست و جز او کسى مدبّر و متصرف در آن نیست .
و اگر ملائکه عملى مى کنند آن نیز به امر خدا است همچنانکه قرآن کریم مى فرماید: (ینزل الملئکه بالروح من امره ) و نیز مى فرماید: (لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون ).
از همینجا معلوم مى شود که این معقبات (نگهبانان )، همانطور که آنچه حفظ مى کنند به امر خدا مى کنند، همچنین از امر خدا حفظ مى کنند، چون فنا و هلاکت و فساد هم به امر خداست همانطور که بقا و استقامت و صحت ، به امر خداست ، پس هیچ مرکب جسمانى و مادى دوام نمى یابد مگر به امر خدا، و هیچ یک از آنها ترکیبش انحلال و فساد نمى یابد مگر باز به امر خدا، در معنویات هم هیچ حالت روحى و یا عمل و یا اثر عملى دوام نمى یابد مگر به امر خدا، و هیچ یک از آنها دچار حبط و زوال و فساد نمى شود مگر باز به امر خدا، آرى امر، همه اش از آن خداست و برگشت همه اش بسوى او است .
و از آنچه گفته شد معلوم گردید که وجه اتصال و ارتباط جمله مورد بحث با جمله بعدیش که مى فرماید: (ان اللّه لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم) چیست ، و اینکه در حقیقت جمله مذکور مى خواهد جمله مورد بحث را تعلیل کند و معناى مجموع آن دو این است که خداى تعالى این معقبات را قرار داده و بر انسان موکل کرده تا او را به امر خدا از امر خدا حفظ نمایند .
و از اینکه هلاک شود و یا از وضعى که دارد دگرگون گردد نگهدارند ، چون سنّت خدا بر این جریان یافته که وضع هیچ قومى را دگرگون نسازد مگر آنکه خودشان حالات روحى خود را دگرگون سازند ، مثلا اگر شکرگزار بودند به کفران مبدّل نمایند ، و یا اگر مطیع بودند عصیان بورزند ، و یا اگر ایمان داشتند ، به شرک بگرایند، در این هنگام خدا هم نعمت را به نقمت ، و هدایت را به اضلال ، و سعادت را به شقاوت مبدّل مى سازد و همچنین ...
پس از همه آنچه گذشت این معنا روشن گردید که آیه شریفه - بطوریکه سیاق هم مى رساند و خدا داناتر است - این معنا را افاده مى کند که براى هر فردى از افراد مردم بهر حال که بوده باشند معقب هایى هستند که ایشان را در مسیرى که بسوى خدا دارند تعقیب نموده ، از پیش رو و از پشت سر در حال حاضر و در حال گذشته به امر خدا حفظشان مى کنند و نمى گذارند حالشان به هلاکت و یا فساد و یا شقاوت ، که خود امر خداست متغیر شود، و این امر دیگر که حال را تغییر مى دهد وقتى اثر خود را مى گذارد که مردم خود را تغییر دهند، در این هنگام است که خدا هم آنچه از نعمت که به ایشان داده تغییر مى دهد و بدى را بر ایشان مى خواهد ، و وقتى بدى را براى مردمى خواست دیگر جلوگیرى از آن نیست ، چون بشر غیر خداوند والى دیگرى که متولّى امورش شود ندارد تا آن والى از نفوذ اراده و خواست خداوند جلوگیرى به عمل آورد و از این معنا روشن مى گردد که:
اولا" : هیچ چیز از انسان از جان و جسم و اوصاف و احوال و اعمال و آثارش نیست مگر آنکه ملکى از طرف خداوند موکل بر آنست تا حفظش کند، و وضعش در مسیر بسوى خدا بطور دوام چنین هست تا آنکه خودش وضع خود را تغییر دهد، در آن صورت خدا هم وضع خود را درباره او تغییر مى دهد، پس اینکه خدا حافظ است و او ملائکه اى دارد که متصدى حفظ بندگانند خود یک حقیقتى است قرآنى .
دوما" : غیر از حقیقت مذکور، که گفتیم امر خداست ، امر دیگرى در این بین در کمین مردم هست تا ایشان چه وقت وضع خود را تغییر دهند ، و خداوند درباره آن امر فرموده که : وقتى اثر خود را مى گذارد که مردم وضع خود را تغییر دهند در این هنگام است که خداوند هم بوسیله این امر نعمت هایش را تغییر مى دهد.