
چهل حدیث گوهر بار از امام حسین (علیه السلام)
بخش اول
۱. امر به معروف و نهی از منکر
"أَیَّتُهَا الْعِصابَةُ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَیْرِ مَذْکُورَةٌ وَ بِالنَّصیحَةِ مَعْرُوفَةٌ وَ باللّهِ فى أَنـْفُسِ النّاسِمَهابَةٌ، یُهابِکُمُ الشَّریفُ، وَ یُکْرِمُکُمُ الضَّعیفُ وَ یُؤْثِرُکُمْ مَنْ لافَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ لا یَدٌ لَکُمْ عِنْدَهُ، تَشْفَعُونَ فِى الْحَوائِجِ إِذَا امْتُنِعَتْ مِنْ طُلاّبِها، وَ تَمْشُونَ فِى الطَّریقِ بِهَیْبَةِ الْمُلُوکِ وَ کَرامَهِ الاَْکابِرِ... فَأَمّا حَقُّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعْتُمْ وَ أَمّا حَقُّکُمْ بِزَعْمِکُمْ فَطَلَبْتُمْ أَنْتُم تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اللّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجاوَرَةَ رَسُلِهِ وَ أَمانًا مِنْ عَذابِهِ؟"
حضرت ابى عبداللّه الحسین (ع) خطاب به عالمان بى عمل و تارکان امر به معروف و نهى ازمنکر فرمودهاند: اى گروه نیرومندى که به دانش مشهور، به نیکى مذکور، به خیرخواهىمعروف و با نام خدا و مذهب در نفوس مردم با مهابت جلوه گرید! شریف از شما حساب مى بردو ضعیف شما را گرامى مى دارد و کسانى که بر آن ها برترى و حقّى ندارید، شما را بر خودترجیح مى دهند، شما وسیله حوائجى هستید که بر خواستارانش ممتنع است، و به هیبتپادشاهان و کرامت بزرگان در راه گام بر مى دارید ... و امّا حق ضعیفان را ضایع کردید! و حقّخود را که به گمان تان شایسته آنید طلب نمودید ... و با این حال آرزوى بهشت الهى را دارید وهم جوارى پیامبران (ص) و امان از عذابش را در سر مى پرورانید!
۲. اصلاح امّت، نه قدرت طلبى
"أَللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ ما کانَ مِنّا تَنافُسًا فى سُلْطان وَ لاَ الِْتماسًا مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ وَ لکِنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ وَ نُظْهِرَ الاِْصْلاحَ فى بِلادِکَ وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ وَ یُعْمَلَ بِفَرائِضِکَ وَسُنَنِکَ وَ أَحْکامِکَ"
درباره فلسفه قیامش فرمود: بار خدایا! تو مىدانى که آن چه از ما اظهار شده براى رقابت درقدرت و دست یابى به کالاى دنیا نیست؛ بلکه هدف ما این است که نشانههاى دینت را به جاىخود برگردانیم و بلادت را اصلاح نماییم تا ستم دیدگان از بندگانت امنیّت یابند و به واجبات وسنّت ها و دستورهاى دینت عمل شود.
۳. بهداشت جسم و خودسازى
"أُوصیکُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ أُحَذِّرَکُمْ أَیّامَهُ ... فَبادِرُوا بِصِحَّةِ الاَْجْسامِ فى مُدَّةِ الاَْعْمارِ ... فَإِیّاکَ أَنْ تَکُونَ مِمَّنْ یَخافُ عَلَى الْعِبادِ مِنْ ذُنُوبِهِمْ وَ یَأْمَنَ العُقُوبَةَ مِنْ ذَنْبِهِ"
اى مردم! شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم و از (گناه کردن) در ایّامش بر حذر مىدارم. ...در مدّت عمر به سلامت و تندرستى جسم پیشى گیرید ... و از کسانى مباشید که بر گناه بندگان بیمدارند و خود از عقوبت گناه خویش آسوده خاطرند!
۴. اقسام جهاد
"أَلْجِهادُ عَلى أَرْبَعَةِ أَوْجُه: فَجِهادانِ فَرْضٌ وَ جِهادُ سُنَّةٌ لا یُقامُ إِلاّ مَعَ فَرْض وَ جِهادٌ سُنَّةٌ، فَأَمّاأَحَدُ الْفَرْضَیْنِ فَجِهادُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ عَنْ مَعاصِى اللّهِ وَ هُوَ مِنْ أَعْظَمِ الْجِهادِ، وَ مُجاهَدَةُ الَّذینَ مِنَالکُفّارِ فَرْضٌ.
وَ أَمَّا الْجِهادُ الَّذى هُوَ سُنَّةٌ لا یُقامُ إِلاّ مَعَ فَرْض فَإِنَّ مُجاهَدَةَ الْعَدُوِّ فَرْضٌ عَلى جَمیعِ الاُْمَّةِ لَوْ تَرَکُوا الْجِهادَ لاََتاهُمُ الْعَذابُ وَ هُوَ مِنْ عَذابِ الاُْمَّةِ وَ هُوَ سُنَّةٌ عَلَى الاِْمامِ، وَحَدُّهُ أَنْ یَأْتِىَ مَعَ الاُْمَّةِ فَیُجاهِدَهُمْ. وَ أَمَّا الْجِهادُ الَّذى هُوَ سُنَّةٌ فَکُلُّ سُنَّة أَقامَهُ الرَّجُلُ وَ جاهَدَ فى إِقامَتِها وَ بُلُوغِها وَ إِحْیائِها، فَالْعَمَلُ وَ السَّعْىُ فیها مِنْ أَفْضَلِ الاَْعْمالِ لاَِنـَّها إِحْیاءُ سُنَّة وَ قَدْ قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُها وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِها إِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْئًا."
جهاد بر چهارگونه است: دوتاى آن فرض و یکى سنّت که جز با فرض بر پا داشته نشود و دیگرجهاد سنّت. امّا آن دوتایى که فرض است، یکى جهاد شخص با نفس خود در مقابل معصیت هاىالهى می باشد و آن بزرگ ترین جهاد محسوب می شود و جهاد با کفّار که هم مرز با شمایندفرض است. و امّا جهادى سنّت که جز با فرض بر پا نشود، جهاد با دشمن می باشد، و واجب برهمه امّت، و اگر جهاد را ترک کنند عذاب بر آنان آید و این عذابى از خود امّت است. و چنینجهادى بر امام سنّت است و حدّ آن این که امام با امّت به سراغ دشمن روند و با آن ها جهاد کنند.و امّا جهادى که سنّت مطلق است عبارت از هر سنّتى می باشد که شخص آن را برپا مى دارد و دراجرا و زنده کردن آن تلاش مى کند. بنابراین، هر نوع کار و کوشش در اقامه آن از بهترین اعمالخواهد بود، زیرا که آن زنده نمودنِ سنّت است و پیامبر اکرم (ص) فرموده است: "هر که سنّت وروش نیکویى را به وجود آوَرَد پاداشش براى او خواهد بود و نیز ثواب هر که تا روز قیامتبدان عمل کند، بدون آن که از ثواب آنها هم چیزى کاسته شود."
۵. تباهى دنیا
"إِنَّ هذِهِ الدُّنْیا قد تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُها، فَلَمْ یَبْقَ مِنْها إِلاّ صُبابَةٌ کَصُبابَةِ الاِْناءِ وَ خَسیسُ عَیْش کَالْمَرْعَى الْوَبیل، أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهى عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فى لِقاءِاللّهِ مُحِقًّا، فَإِنّى لا أَرَى الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً وَ لاَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إِلاّ بَرَمًا، إِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنیا وَ الدّینُ لَعْقٌ عَلى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مادَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَإِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ"
امام حسین (ع) در هنگام سفر به کربلا فرمود: راستى این دنیا دیگرگونه و ناشناس شده ومعروفش پشت کرده، و از آن جز نمى که بر کاسه نشیند و زندگىاى پست، هم چون چراگاه تباه،چیزى باقى نمانده است. آیا نمى بینید که به حقّ عمل نمى شود و از باطل نهى نمى گردد؟ در چنینوضعى مؤمن به لقاى خدا سزاوار است و من مرگ را جز سعادت، و زندگى با ظالمان را جزهلاکت نمى بینم. به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین بر سر زبان آن هاست و مادام که براىمعیشت آن ها باشد پیرامون آناند، و وقتى به بلا آزموده شوند دین داران اندک اند.
۶. نعمت ناخوش انجام
"أَلاِْسْتِدْراجُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ لِعَبْدِهِ أَنْ یُسْبِغَ عَلَیْهِ النِّعَمَ وَ یَسْلُبَهُ الشُّکْرَ"
غافل گیر کردن بنده از جانب خداوند به این شکل است که به او نعمت فراوان دهد و توفیقشکرگزارى را از او بگیرد.
۷. عبادتِ تاجران، عابدان و آزادگان
"إِنَّ قَوْمًا عَبَدُو اللّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجّارِ وَ إِنَّ قَوْمًا عَبَدُوا اللّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبیدِ، وَ إِنَّ قَومًا عَبَدُوا اللّهَ شُکْرًا فَتِلْکَ عِبادَةُ الاَْحْرارِ وَ هِىَ أَفْضَلُ الْعِبادَةِ":
گروهى خدا را از روى میل و رغبت (به بهشت) عبادت مى کنند که این عبادت تاجران است، وگروهى خدا را از روى ترس (از دوزخ) مى پرستند و این عبادت بندگان می باشد و گروهى خدارا از روى شکر (و شایستگىِ پرستش) عبادت مى کنند و این عبادت آزادگان است که بهتر یننوع آن می باشد.
۸. پرهیز از ستم کارى
"إِیّاکَ وَ الظُّلْمَ مَنْ لا یَجِدُ عَلَیْکَ ناصِرًا إِلاَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ"
برحذر باشید از ستم کردن به کسى که یاورى جز خداوند عزّوجلّ ندارد.
۹. روى آوردن به دیندار، جوانمرد و اصیل
"لا تَرْفَعْ حاجَتَکَ إِلاّ إِلى أَحَد ثَلاثَة: إِلى ذى دین، أَوْ مُرُوَّة، أَوْ حَسَب"
جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دین دار، صاحب مروّت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشتهباشد.
١٠. نشانه هاى مقبول و نامقبول انسان ها
"مِنْ دَلائِلِ عَلاماتِ الْقَبُولِ: أَلْجُلُوسُ إِلى أَهْلِ العُقُولِ. وَ مِنْ عَلاماتِ أَسْبابِ الْجَهْلِ أَلْمُماراةُ لِغَیْرِ أَهْلِ الْکُفْرِ. وَ مِنْ دَلائِلِ الْعالِمِ إِنْتِقادُهُ لِحَدیثِهِ وَ عِلْمُهُ بِحَقائِقِ فُنُونِ النَّظَر ِ"
از دلائل نشانههاى قبول، هم نشینى با خردمندان است و از آیات موجبات نادانى، مجادله بامسلمانان و از نشانههاى دانا این ... که سخن خود را نقّادى مى کند و به حقایق فنونِ نظر،داناست.
١١. نشانه هاى مؤمن
"إِنَّ الْمُؤْمِنَ اتَّخَذَ اللّهَ عِصْمَتَهُ وَ قَوْلَهُ مِرْآتَهُ، فَمَرَّةً یَنْظُرُ فى نَعْتِ الْمُؤمنینَ وَ تارَةً یَنْظُرُ فى وَصْفِ المُتَجَبِّرینَ، فَهُو مِنْهُ فى لَطائِفَ وَ مِنْ نَفْسِهِ فى تَعارُف وَ مِنْ فِطْنَتِهِ فى یَقین وَ مِنْ قُدْسِهِعَلى تَمْکین."
به راستى که مؤمن، خدا را نگه دار ِ خود گرفته و گفتارش را آیینه ی خود، یک بار در وصفمؤمنان مى نگرد و بار دیگر در وصف زورگویان، او از این جهت نکته سنج و دقیق است واندازه و قدر خود را مى شناسد و از هوش خود به مقام یقین مى رسد و به پاکى خود استوار میماند.
١۲. بخل ورزى در سلام
"أَلْبَخیلُ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلام ِ"
بخیل کسى ست که به سلام کردن بخل ورزد.
١۳. نتیجه پیروى از گناهکار
"مَنْ حَاوَلَ امْرَأً بِمَعْصِیَةِ اللّهِ کانَ أَفْوَتَ لِما یَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِما یَحْذَرُ"
کسى که با نافرمانىِ خدا گِرد کسى گردد، آن چه را امید دارد از دست رفتنى تر است و از آن چه برحذر می باشد زودتر دچارش گردد.
١۴. احترام به ذرّیّه زهرا (علیه السلام)
"وَ اللّهِ لا أَعْطِى الدَّنِیَّةَ مِنْ نَفْسى أَبَدًا وَ لَتَلْقِیَنَّ فاطِمَةُ أَباها شاکِیَةً ما لَقِیَتْ ذُرِّیَّتُها أُمَّتَهُ وَ لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ أَحَدٌ أَذاها فى ذُرِّیَّتِها"
به خدا قسم من هرگز زیر بار پستى و ذلّت نخواهم رفت و در روز قیامت، فاطمه زهرا (س)پدرش را ملاقات خواهد کرد، در حالى که از آزارى که فرزندانش از امّت پیامبر (ص) دیده اند. بهپدر خویش شکایت خواهد برد و کسى که ذرّیّه فاطمه را آزار دهد داخل بهشت نخواهد شد.
١۵. فلسفه قیام
"إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَ لا بَطَرًا وَ لا مُفْسِدًا وَ لا ظالِمًا وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى(صلى الله علیه وآله وسلم) أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهى عَنِ المُنْکَرِ وَ أَسیرَ بِسیرَةِ جَدّى وَ أَبى عَلِىِّ بْنِ أَبیطالب"
من از روى خودخواهى و خوش گذرانى و یا براى فساد و ستم گرى قیام نکردم، بلکه قیام منبراى اصلاح در امّت جدّم مى باشد، مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به سیره وروش جدّم و پدرم على بن ابی طالب (ع) عمل نمایم.
١۶. ما اهل بیت شایسته حکومتیم
"إِنّا أَحَقُّ بِذلِکَ الْحَقِّ المُسْتَحَقِّ عَلَیْنا مِمَّنْ تَوَلاّهُ"
ما اهل بیت به حکومت و زمام دارى، نسبت به کسانى که آن را تصرّف کردهاند، سزاوارتریم.
١۷. امام کیست؟
"فَلَعَمْرى مَا الاِْمامُ إِلاَّ الْعامِلُ بِالْکِتابِ والاْخِذُ بِالْقِسْطِ وَ الدّائِنُ بِالْحَقِّ وَ الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلى ذاتِ اللّهِ"
به جان خودم سوگند، امام و پیشوا نیست، مگر کسى که به قرآن عمل کند و راه قسط و عدل را درپیش گیرد و تابع حقّ باشد و خود را در راه رضاى خدا وقف سازد.
١۸. اهل بیت شایستگان حکومت
"أَیـُّهَا النّاسُ فَإِنَّکُمْ إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ وَ تَعْرِفُوا الْحَقَّ لاَِهْلِهِ یَکُنْ أَرْضى لِلّهِ وَ نَحْنُ أَهْلُ بَیْتِ مُحَمَّد (صلى الله علیه وآله وسلم) أَوْلى بِوِلایَةِ هذَا الاَْمرِ مِنْ هؤُلاءِ المُدَّعینَ ما لَیْسَ لَهُمْ وَ السّائِرینَبِالْجَوْرِ وَ العُدْوانِ"
اى مردم! اگر شما از خدا بترسید و حقّ را براى اهلش بشناسید، این کار بهتر موجب خشنودىخداوند خواهد بود و ما اهل بیت پیامبر (ص)، به ولایت و رهبرى، از این مدّعیان نالایق وعاملان جور و تجاوز، شایسته تریم.
١۹. قیام در مقابل ظالم
"أَیُّهَا النّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) قالَ: مَنْ رَأى سُلْطانًا جائِرًا مُسْتَحِلاًّ لِحُرَمِ اللّهِ ناکِثًا لِعَهْدِاللهِ مُخالِفًا لِسُنَّةِ رَسُولِ اللّهِ یَعْمَلُ فى عِبادِ اللّهِ بِالاِْثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِفِعْل وَ لا قَوْل کانَ حَقًّا عَلَى اللّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ"
هان اى مردم! پیامبر خدا (ص) فرموده است: کسى که زمام دارى ستم گر را ببیند که حرام خدا راحلال مى سازد و عهدش را مى شکند و با سنّت پیامبر (ص) مخالفت مى ورزد و در میان بندگانخدا بر اساس گناه و تجاوز عمل مى کند، ولى در مقابل او با عمل یا گفتار، اظهار مخالفت ننماید،بر خداوند است که او را با همان ظالم در جهنّم اندازد.
۲۰. خشنودى خالق، ملاک رستگارى
"لا أَفْلَحَ قَوْمٌ إِشْتَرَوْا مَرْضاتِ الَْمخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ"
رستگار مباد مردمى که خشنودى مخلوق را در مقابل غضب خالق خریدن